نـداشـتن میـل و اشتیاق در زندگی – اگر صِرفاً فكر كنيد كه براي به دست آوردن هدف خود آماده هستيد ولي برای آن مصصم نباشيد، حركت در مسير محقق شدن آن هدف را آغاز ميكنيد، اما دير يا زود تسليم شده و آن را رها خواهيد كرد. عموما براي اكثر اهداف چنين اتفاقي ميافتد. اگر عزمي جزم شود و سپس شكسته شود، به سادگي به اين معني است كه شما ثابت قدم يا مصمم يا متعهد به انجام آن نبوده ايد. اگر درست مصمم باشيد، اهداف و آرزوهاي شما به دست خواهد آمد، اما به شرطي كه يك عامل قطعي و حياتي وجود داشته باشد. اگر اين عامل نباشد، رؤياها و آرزوها محكوم به پژمردن و نابودي هستند و تنها شكست و ناكامي باقي ميماند.
براي هر كسي كه رؤياي به دست آوردن زندگي مطلوبتري دارد، يك روش بسيار ساده وجود دارد. اين روشي است كه دليل واقعي همه موفقيت ها را در تمامي عرصـه هاي زندگي مشـخص مي كند. اگرچه اين دليل اصلي تمام موفقيت ها و پيروزي هاست، اما مرتبا از آن چشم پوشي مي شود. با اين وجود آنقدر حياتي است كه اگر حذف شود، شكست، نتيجه اتوماتيك وار آن خواهد بود.
هر كسيكه در هر زمينهاي از زندگيش به اوج موفقيت رسيده است، ناخودآگاه اين عامل را داشته و اين روش را به كار برده است. هدفگذاري، سلطان فعلي تمامي روشهاي موفقيت است كه تاكنون آموخته شده است. هر كسي آموخته است كه اگر اهدافش را بنويسد و هر روز آنها را بخواند، بالاخره به طريقي آنها تحقق مي يابند. اما اين كاملا درست نيست. تحقيقات نشان مي دهد كه ۷ يا ۸ مورد از ۱۰ موردی كه شخص در ليست اهداف مي نويسد هرگز اتفاق نمي افتد. هر كسي اهدافي دارد كه آنها را به پايان نرسانده و بسياري از افراد اهدافي دارند كه آنها را حتي شروع نكرده اند.
نـداشـتن میـل و اشتیاق وقتي شخصي ايده هدفگذاري را قبول ميكند و مي بيند كه هفته هاي متوالي، ماه هاي پياپي و ساليان سال گذشت و به اهدافش نرسيده است، تقريبا هميشه در مورد خودش نتيجه گيريهاي منفي مي كند؛ شبيه اينكه: “من استحقاقش را ندارم يا من يك شكست خورده ام”. در اين ميان، فقط چيزي گم شده است، فقط همين. ولي راه بهتر و ساده تري هم وجود دارد. اين چه عامل حياتي است كه براي كارايي عالي و موفقيت بايد وجود داشته باشد؟
منبع خودانگيزي و منشأ نيروي دروني كجاست كه فرد را مصر و ثابت قدم كرده و همواره او را در حال يادگيري حقايق و درك هستي قرار ميدهد، و نه تنها او را مشتاق، بلكه مصمم به ايجاد تغييرات لازم در منش و شخصيت خود ميكند تا به آن درجه از موفقيت كه مي خواهد، برسد؟ اين قدرت و اشتياق دروني از كجا مي آيد كه باعث ميشود فرد كاري را انجام دهد كه ناخوشايند، سخت و يا خارج از منطقه راحتياش باشد؟ اين چه نيروي محركهاي است كه به بعضي از افراد اين توانايي را مي دهد تا بعد از يك شكست دردناك دوباره از نو شروع كنند؟ از كجا ميتوان اشتياق و نظم را بدست آورد؟ پاسخ، ساده و قابل فهم است.
برگرفته از کتاب شکست ممنوع
به نوشته حسین کریمی
دسته بندی مطالب: روانشناسی , موفقیت